جدول جو
جدول جو

معنی کوه فرس - جستجوی لغت در جدول جو

کوه فرس
(فَ)
کوهی است در عدنه، از آنجا تا نقرۀ بنی مره بن عوف بن کعب یک روز راه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَرْ رِ)
دهی است سه فرسخ شمال احمدحسین به فارس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
کوه. کوهستان. (از فهرست ولف). کوهسار. سرکوه:
ز ره دامنش را بزد بر کمر
پیاده برآمد بر آن کوه سر.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 4 ص 893).
چنین گفت کین کوه سر، خان ماست
بباید کنون خویشتن کرد راست.
فردوسی (ایضاً ص 897).
سپیده چو برزد سر از کوه سر
پدید آمد از دور رخشان سپر.
فردوسی (ایضاً ج 8ص 2595).
سواران پیاده به زرین کمر
از ایشان درخشنده شد کوه سر.
فردوسی (شاهنامۀ چ بروخیم ج 3 حاشیۀ ص 800)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
کوهی است در جنوب شرقی بوشهر و کوه نمک. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 55)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سنگتراش در کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بُ س س)
کوهی است نزدیک ذات عرق. (منتهی الارب) (از معجم البلدان) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی از دهستان حومه بخش کلاردشت که در شهرستان نوشهر واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(جُ)
دهی از دهستان دیلمان که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ)
نام کوهی است به نزدیکی تعار بقبله ابلی در دیار سلیم که بدون گیاه است کندی می گوید: بعضی ها در باره آن ساخته اند:
و ما الخرب الدانی کان قلاله
نجات علیهن الاجله هجد.
(از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رَ مَ)
نام کوههای کوچکی بوده است بکاظمیه. (از جوالیقی ص 131)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
کوهی است از کوههای بربر در خاور زمین، در این مکان قبائل و شهرها و قرای چندی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی و ناحیتی به هرسین. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان عقیلی که در بخش عقیلی شهرستان شوشتر واقع است. 400 تن سکنه دارد که از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ تُ)
دهی از دهستان کوهمره سرخی که در بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع است و 154 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
کوهی است نزدیک کوه شریف، و در کوه شرف است حمای ضریه وربده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از معجم البلدان) ، موضعی است به اشبیلیه، محله ای است به مصر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شُ رَ)
کوهی است در حجاز. (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ را)
کوهی است به تهامه. (از منتهی الارب) (آنندراج). راهی است بین تهامه و یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ فِ)
نصر گوید: کوهی است به نجد در دیار بنی اسد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
دهی از دهستان ایذه که در شهرستان اهواز واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
کوهی است مر بنی اسد را و اصمعی گوید: در بلاد بنی اسد، مناطق حبس و قنان و ابان ابیض و ابان اسود تا رمه و همچنین دو حمی: حمی ضریه و حمی ربذه، و ’دو’ و صمان و دهناء در شق بنی تمیم میباشد. منظور بن فروۀ اسدی گوید:
هل تعرف الدار عفت بالحبس
غیر رماد و اثاف غبس
کانها بعد سنین خمس
وریده تذری حطام الیبس
خطأ کتاب معجم بنقس.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ)
نام کوهی است میان ترکستان شوروی و ترکستان شرقی متعلق به چین. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شغل و عمل کوه بر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوه بر شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دلگان است که در بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(لِ رِ)
کوهی به ارتفاع 9200 پا، میان استرآباد و تاش. (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 79)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
کوهی است به آفریقا. (منتهی الارب). و در فتوحات اسلامی از آن یاد شده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ سُلْ اَ یَ)
کوهی است بزرگ به نجد. (منتهی الارب) (آنندراج). یا آن به ضم اول است فقط. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ)
نصر گوید کوهی است در دیار طی که آن را فرده الشموس گویند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کو کَ مَ)
کوهی سیاه که سنگ آن را مکلّس کرده و با وی صابون می سازند، کوه زغال سنگ. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(فارْ)
نام کوهی در سرزمین اسپانیا است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
کوهی است خرد در راه مکه. (منتهی الارب). گویند کوهی است در راه مکه، که ’ذات عرق’ از آن مأخوذ است. (از معجم البلدان). و رجوع به عرق (ذات...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
کوهی است مشرف بر شهر ’فاس’ در المغرب. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
آنکه یا آنچه کوه را بدرد کوه شکاف: نوک سنان کوه در سینه دوز او از بازوی سپهر کمانکش سپر گشاد. (جوامع الحکایات)
فرهنگ لغت هوشیار
از ارتفاعات کلاردشت شهرستان چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
توکای بزرگ با سینه و بال های سفید و سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی